گزارش جلسه دوم با حضور محمد عابدی
جلسه دوم با حضور آقای محمد عابدی در تاریخ 92/2/1 ساعت 9و ربع شروع شد.
پس از قرائت قرآن و بیان اهداف و قواعد حاکم بر جلسه، مجری بیوگرافی مختصری از آقای عابدی ارائه کرد.
رضا (محمد) عابدی متولد سال 1334
موسس تیم فوتبال دخانیات به همراه شهید سید حسین موسوی در سال 48
طی دوره آموزشی مربیگری نظامی اوایل سال 58
عضویت در نیروهای ویژه سپاه
آموزش نیروهای مردمی و بسیجی در مساجد، ادارات، پایگاههای بسیج و پادگان های امام حسین و شهید موذنی
مسئول بسیج کارخانه نوشابه سازی خوش طعم از سال 62 تا 72
مسئول پایگاه بسیج رسول اکرم(ص) از سال 70 تا 79
19 ماه سابقه جبهه و حضور در 7 عملیات دفاع مقدس
بنیانگذاری بازیهای فوتبال محل در سال 71 به نام بسیج و برگزاری این بازی ها تا سال جاری
عضو هیئت امناء مسجد امام خمینی(ره) محل
چرا در زمان مدیریت شما در بسیج، رفتارهای غیرقانونی از مجموعه تحت نظر شما مشاهده می شد؟ مثل ضرب و شتم متهمین و اجرای مجازات آنها بدون اثبات در دادگاه و ورود به خانه ها و باغهای مردم بدون حکم قضایی.
اینکه مردم دوست دارند همان رفتارها را بسیج داشته باشد نشان می دهد کارهای خوبی انجام گرفته است. مردم می خواهند محل ثبات و امنیت خوبی داشته باشد. حق این مردم مظلوم و خوب اندآن هم هست که از آنها دفاع شود. وقتی ما مسئولیت پایگاه را به عهده گرفتیم شاید وضعیت کمی بدتر از وضعیت فعلی بود. مثلا ما 54 خانوار مستاجر مشکل دار در محل داشتیم. قانون هم سیر مخصوص خودش را دارد که نمی شد به آن اتکا کرد. زمینه ای فراهم کردیم که این 54 خانوار را از محل بیرون کردیم. بنگاههای مسکن محل را هم مجبور کردیم با نظر بسیج مستاجر در این محل بیاورند. برای اخراج این خانوارها مدرک نداشتیم که به مراجع قانونی ارائه دهیم البته برای خودمان مشکل اینها اثبات شده بود. باید با اینها برخورد قاطع و فیزیکی می شد تا بتوانیم نتیجه بگیریم. بله بعضی اوقات ما حکم نداشتیم اما قانونی هم بود که اگر با اجازه صاحب ملک وارد شدی مشکلی نبود. یا همینقدر که افراد داخل منزل حجابشان را رعایت میکردند کافی بود تا وارد شویم. مثلا یک نمونه داشتیم که 5 تا جوان نجف آبادی بودند تمام موسیقی و ابزارآلات عروسی ها را وانت وانت اجاره میداد. وقتی ما آنجا رفتیم مشروبات الکلی، مواد مخدر و دوتا خانم هم انجا بودند. برای این داستان من سه ماه درگیر دادسرای نظامی شدم. هر بار هم که میرفتم دادگاه با یک پاسدار میرفتم که من را نگه ندارند. بله اگر جایی هم تند برخورد میکردیم دلیلش این بود که طرف مقابل ما خیلی قوی بود. مثلا یک افغانی از شیراز یک دختری را 25 روز آورده بود در یک خانه ای. اول از دختر اقرار گرفتیم اما فرد افغانی ادعای استادی قرآن داشت و اقرار نمیکرد. ما از ساعت 12 شب تا 4 صبح کلنجار میرفتیم تا بچه های خودمان میگفتند نکنه اشتباه میکنیم. به هر حال اقرار گرفتیم که مصیبتی سر این دختر آورده بودند حالا بفرمایید ما باد متهم را میزدیم تا اقرار کند؟ باید یک برخوردی بشود تا حرف بزنند. بعد که ما اقرار میگرفتیم اینها توسط دستگاهها مجازات میشدند و الا آنها این کار را نمیکنند همه این هم که الان مشکلات امروز را میبینید به خاطر این است که کسی وقت نمیگذارد با اینها برخورد کند.
آن زمان پایگاه های بسیج اختیارات این کارها را هم داشتند البته ما بیش از اختیاراتمان عمل میکردیم. نیروی انتظامی آن زمان هم خوب عمل نمیکرد.
آیا ممکن نیست کسی با غرائض شخصی با بهانه مبارزه با اراذل و اوباش دست به چنین کارهایی بزند؟
وقتی سپاه یک فردی را مسئول پایگاه قرار میدهد باید یک فرد سالم و بدون غرضی را انتخاب کند. در کنار فرمانده پایگاه هم باید افرادی به عنوان شورای پایگاه بر آن فرد نظارت کنند.
فکر نمیکنید این کار شما موجب ریختن آبروی افراد میشده است؟
اتفاقا تلاش ما این بود که افراد را تحویل قانون ندهیم تا هم آبروی فرد نرود هم سوء پیشینه برایش نشود. کار خود ما هم اکثر اوقات شبها بود.
آیا موردی بودکه به اشتباه کسی را مواخذه کنید؟
ما تا به یقین نمیرسیدیم و گزارشات فراوان محلی دریافت نمیشد و ستون پنجم ما گزارش نمیداد اقدام نمیکردیم. به ندرت پیش می آمد اشتباه کنیم.
فکر نمیکنید آرامش در اثر دیکتاتوری دائمی نیست؟ آیا در کنار اینها کار فرهنگی مغفول ماند یا نه؟
آن زمان بعد از جنگ بود و هنوز کار فرهنگی روی غلتک نیفتاده بود و هنوز بوی باروت توی سر ما بود. الان هم کارهای آن زمان را نمیشود انجام داد و بنده هم تایید نمیکنم. فقط کار فرهنگی باید انجام داد.
آقای عابدی وقتی شارع مقدس 4 تا شاهد برای اثبات بعضی گناهان قرار داده یعنی ازنظر اسلام فحشا و گناه باید در جامعه مخفی باشد. بودن این گناه بهتر از آشکار و علنی بودن آن هست. یک سری شایعاتی هست که آن زمان لباس زیر طرف را به عنوان مدرک میبردند دادگاه.
نه. هیچوقت ما این کارها را انجام نمیدادیم. شاهدهای ما هم نه 4تا که بعضی اوقات 40 نفر بودند. ما هم که نتوانستیم محل را کامل تصفیه کنیم. تا داد مردم در نمی آمد و ما یقین نمیکردیم اقدامی نمیکردیم.
چرا در زمان حاضر یک سری مفاسدی را می بینید و فقط تماشاچی هستید؟ چرا اینها را به قانون ارجاع نمیدهید؟
بنده آن زمان مسئول بسیج بودم ولی حالا مسئولیت ندارم. تذکراتی هم به آنها میدهیم تا جایی هم که میشده است با آنها در این زمینه ها همکاری کرده ام.از طرفی حالا دیگر موقعیت آن زمان نیست و دست مسئولین بسیج بسته است.
چرا در انتخاباتهای شوراهای شهر شما فقط از تعدادی کاندیداهای محل حمایت کرده اید و حتی علیه تعداد دیگری از آنها اقداماتی را انجام میدادید؟ آیا نباید از همه نیروهای محل حمایت کرد؟
تا جایی که من یادم هست تا کنون مخالفت علنی با کسی انجام نداده ام. در دوره دوم از هر دو کاندیدا حمایت کردیم شاید مشکلات سیاسی هم با یکدیگر داشتیم اما به خاطر محل حمایت کردیم.
مثلا در انتخابات دوره قبل شما ازحسین رحیمی حمایت کردید ولی با کاندیداهای دیگر برخورد داشتید.
در دوره سوم هم با توجه به شناختی که از حسین رحیمی داشتم و اعتقادات و فکر ایشان را قبول دارم و با هم کار کرده بودیم از ایشان حمایت کردم. یک وقت یک نفری دوره قبل و بعد آمده است و میگوید من رای بیاورم یا نه، خدمت میکنم. اما میبینیم نه! همه اش شعار میدهد طبیعی است که بین اینها فرق بگذاریم.
چرا وقتی در محل بر روی یک نفری اجماع هست شما از او حمایت نمیکنید. شما به عنوان نماینده یک فکر، گروه و جریان وقتی از کسی حمایت نمیکنید یعنی آن فرد را تضعیف کرده اید.
ما هیچ وقت نگفته ایم مردم این فرد بده! اما تشخیص داده ایم بعضی برای این کار مفید نیستند در عین حال سکوت کرده ایم.
مثل مقام معظم رهبری که ممکن است با فردی موافق نباشند اما چون مقبولیت دارد از او حمایت میکنند.
خوب ما هم فکر میکردیم کاندیدای ما مقبول است و او رای خواهد آورد.
شورا که جای یک نفر نیست میتوانستید از هر دو نفر حمایت کنید.
در آن صورت هم ممکن بود با رای دادن به همه کاندیداهای محل رای ها خرد شود و هیچکدام رای نیاورند.
برداشت بعضی این است که طرفداری شما در آن انتخابات صرفا سیاسی بوده است و طبق نظر جمعی عمل نکرده اید.
به هر حال اگر تشخیص دهیم 2 نفرمقبول هستند از هر دو حمایت میکنیم مثل زمان انتخابات شوراهای دوم که ما هم از آقای موسوی حمایت کردیم هم آقای طاهری. البته از اینکه دو نفر در شورا داشتیم نتیجه نگرفتیم و نتایج کار آن دو نفر نگران کننده بود. آن زمان علیه ما در شهر خیلی حرف زدند که همه ی امکانات شهر را بردند اندآن. اما آمار هست که در آن 4 سال آن چنان خدماتی به این محل نشد. اما در دوره بعد آن کسی که هم وزن و هم تراز آقای رحیمی باشد ما ندیدیم. مطمئن باشید اگر از همه کاندیداهای محل حمایت می کردیم آرا شکسته میشد و همین آرای بالایی هم که آقای رحیمی آورد را نمی آورد. در ضمن بهتر است در شورا فقط از یک جناح حضور داشته باشند. چون در مواردی که اقلیت و اکثریت شود یک مسئولیت حاشیه ای به اقلیت شورا میدهند تا نتوانند در امور مهم شهر تاثیر گذار باشند.
چرا با سوء مدیریت، گروههای اصولگرا موجب شده اند بعضی از نیروهای قوی و فکری به طرف های دیگر گرایش پیدا کنند؟
بله این نظر شما تا حدودی صحیح است اما متاسفانه در کشور ما در بحث انتخابات حرف اول را پول میزده است. هر کس بیشتر سور میداده بیشتر نتیجه گرفته است. یکی از دلایل اینکه کار ما بد پیش رفت عدم امکانات مالی بود. وقتی ما نمی توانستیم چند دست برنج و لپه به اعضای فعال ستاد بدهیم و در مقابل ما جوجه و کباب میدادند هر چند هم مشتمان را محکم میگرفتیم باز هم نیروها در میرفتند البته نیروهای حزب اللهی و مخلص همیشه پای کار بوده اند.
چرا بین اصولگرایان محل وفاق و اتحاد وجود ندارد؟ مثلا با گروه کمیل؟
بنده هم از این وضعیت رنج میبرم باید اتحاد و وفاق ایجاد بشود.
چرا مدعی ساخت ورزشگاه محل هستید در صورتی که موسسه حجت هم داعیه ساخت آن را دارند؟
ورزشگاه را در درجه اول خدا ساخت در درجه بعد دولت درست کرد یک سانتیمتر این ورزشگاه پشت قباله مادر من نیست. بنده هم هیچ وقت چنین ادعایی نداشته ام اگر یک گوشه ای از آن را به عنوان خادم و جاروکش انجام داده ام از روی علاقه ورزشی و محلی ام بوده است. خدا نیامرزد مرا اگر ادعا کنم بنده ساخته ام. دولت جمهوری اسلامی از اول هزینه ساخت این ورزشگاه را داده است و هیچ کس یک ریال از جیبش نداده است. من از اول کار این ورزشگاه بوده ام. سال 72 به دنبال برگزاری بازیهای عید دنبال یک زمینی برای ورزشگاه محل بودیم که خود بنده این زمین حاج فتح الله مجیری را پیشنهاد دادم فیلمی هم هت که آقای تقی عابدی از طرف صداسیما از ما گرفته است که بنده همین زمین را انجا ادرس میدهم. با ورثه صحبت کردیم و شاید یک سال طول کشید تا قیمتی را که حاج اسماعیل عابدی، دایی ورثه، تعیین کرد بپردازیم. تا اینجا را چند نفر از دوستان دیگر ما هم بودند بعد از تصفیه حساب با اوقاف 2 سالی در دولت آقای خاتمی اینجا تقریبا بایر افتاده بود. فقط بنده توانستم 5 میلیون تومان از سید محمود ابطحی بگیرم و دور اینجا را دیوار بکشم. تا اینکه دولت عوض شد. ما در دولت احمدی نژاد کار را دنبال کردیم تا به وضعیت فعلی رسیده است. سالن ولایت ، جاده سلامت و ابزارهای ورزشی، ساختمان نگهبانی، چاه آبرسانی و بقیه امکانات در زمان این دولت انجام شده است. خوب مردم قضاوت کنند چه کسانی با دولت احمدی نژاد بودند و میتوانستند بودجه بگیرند؟ بچه های اصولگرا نه عابدی، رفتند پیگیری کردند و کار را به اینجایی رساندند که الان هست. هر کس هم ادعای دیگری دارد ادعای بی خودی است. مردم هم میبینند که در این زمان دولت احمدی نژاد ساخته شده است.
شما از تربیت بدنی چقدر حقوق میگیرید؟
الحمد لله هم تربیت بدنی، هم ارشاد و هم شهرداری حالا هستند و با این سیستم های کامپیوتری راحت می شود پیگیری کرد دید به عابدی چقدر حقوق می دهند. خدا شاهد است به هیچ وجه حتی یک هزار تومانی نه به عنوان حقوق نه پاداش و نه هیچ چیز دیگری دریافت نکرده ام. نه آنها می دهند و نه من می گرفته ام. در جنگ از خدا خواستم اگر نتوانستم در جنگ خوب همراه شهدا باشم بروم در جامعه برای مردم کار کنم. خدا را شکر که همین خیلی کم را برای مردم انجام داده ام. بنده هنوز سرحالم میتوانستم بروم با ماشینم در آژانس کار کنم ولی میخواسته ام خدمت کنم. اگر یک روزی یک ریال برای من حقوق وضع کنند مطمئن باشید دیگر توانایی انجام کار را نخواهم داشت.
حرف هایی که در رابطه با اختلاس در ورزشگاه زده می شود چقدر صحت دارد؟
روند کارهای اداری به صورتی است که اصلا ما رد و بدل شدن پول را نمی بینیم. برای کارهای جزئی باید اول خودمان پول بدهیم تا بعد شاید به ما برگردانند. کارهای پیمانکاری هم پیمانکار با اداره تربیت بدنی قرارداد می بندد. در رابطه با پول های کلان هم مثل سالن ولایت ما نظارت بر کار پیمانکار میکردیم و در رابطه با قراردادها و پول ها دخیل نبوده ایم. اگر کسی از اختلاس یک ریال خبر دارد و به ما نگوید، در قیامت من جلویش را میگیرم.
دلیل اصلی تنش ها و اختلافات بین دو جناح محل چیست؟ چرا در کنار هم برای محل کار نمیکنید؟
شما هر چه در کشور میبینید در محل هم کوچکش را داریم. شتر سواری دولا دولا نمیشود. انها هم نمیتوانند با هم کار کنند مگر اینکه موقعیت ایجاب کند بصورت مصلحتی کنار هم قرار گیرند. وقتی طیف اصولگرا مدافع آقا هستند و طیف اصلاح طلب سنگ اندازی میکنند، فتنه 88 و قبل از آن وقایع دانشگاه تهران را راه می اندازند طبیعتا اینها سر سازش با هم ندارند.
اما ما در محل این کار را کردیم. که موجب شده پشت سر بنده بگویند عابدی هم قبلا با اینها بوده است. بنده این طرز تفکر اصلاح طلبی را قبول ندارم. اگر چپی بودم سپاه من را هشت-نه سال مسئول پایگاه نمی گذاشت. همان زمانی هم که با حاج ابوطالب کار میکریم تفکر آنها را میدانستیم اما به خاطر محل با آنها همکاری میکردیم. هیچ وقت در جلسات خصوصی آنها شرکت نکردم. جلسات شورای تعزیه را که این آقایان آن زمان بودند به عنوان مسئول پایگاه شرکت میکردم و جلسات مربوط به کار محلی. هر وقت هم در جلسات یک نفری علیه رهبری حرفی می زد به راحتی جوابش را میدادم که منجر شد در جلسات فقط صحبتهای مربوط به محل گفته شود.
چرا این همکاریها ادامه پیدا نکرد؟
نیروهای جوان در بین این دوستان کم بود در طول 4، 5 سال گذشته و بعد از اینکه دوستان ما میخواستند در گلزار شهدا کار فرهنگی انجام بدهند تحریک شدند کار فرهنگی انجام دهند. و الا در کار فرهنگی اصلا وارد نبودند. یک سری نیروهای جوان را به طرقی به طرف خودشان کشاندند و کار فرهنگی راه انداختند. متاسفانه دو سه نفر از اینها شروع کردند به انتقال حرفهای دو طرف به یکدیگر. قاعدتا تنور اختلافات داغ شد. در سالهای قبل هم اینها یک سری افراد معلوم الحالی مثل آرمین، محمود صلواتی، فضل الله صلواتی و معین را آوردند داخل محل. که با حضور بچه های حزب اللهی حتی آرمین جرات نکرد از ماشین بیاید پایین. این کارها را که بچه ها دیدند اختلافات بیشتر شد. اینها یک نفری را آوردند در چهار قدمی شهدا به شهدا توهین کرد. البته بچه های ما خیلی خویشتنداری کرده اند. بعد از فتنه 88 پدر پیر اینها، موسوس خوئینی ها توصیه کرد سریع عکس امام و رهبری را ببرید بالا و زیر این عکس فعالیت خودتان را انجام دهید تا آبروی رفته تان را برگردانید.
اگر واقعا این آقایان آمده اند زیر چتر ولایت و به تعبیری قرآن سر نیزه نکرده اند و هنوز فتنه ای به پا نشده که ببینیم چه کاره اند باید از گذشته شان برای عموم مردم برائت بجویند. البته همین رفتارهای کاسه داغتر از آشی اینها برای بچههای ی ما موجب شک شده است باید هوشیار باشیم فریب نخوریم.
آقای عابدی مگر حوزه نفوذ اینها چقدر است؟ مگر چقدر قدرت دارند؟
قدرت مالی یا قدرت سیاسی؟
قدرت سیاسی.
قدرت سیاسی اینها کم است ولی قدرت مالی شان دارد قدرت سیاسی اینها را افزایش میدهد.
چه طوری؟ اصلا حوزه نفوذ اینها در بین مردم مگر چقدر است؟ نهایت کاری که می توانند انجام دهند چی هست؟
اینها از افکار مردم دارند سوء استفاده میکنند. نمیخواهم خیلی باز کنم اما به عنوان مثال عرض میکنم مثلا اگر قرض الحسنه ای به افراد فراتر از معمول وام دهد آیا میتواند نیروها را جذب کند یا نه؟ آیا تا اندازه ای میتواند اینها رادر مقابل انقلاب قرار دهد یا نه؟ البته نیاز نیست همه مردم را اینگونه کند. مثلا در انتخابات داشتیم یک جوی آبادی را که وام کلان گرفته بود تا تعدادی رای جمع کند. از طرفی اینها وصل به مراکز دیگری هستند. اگر دور محل دیوار بکشیم و وصل به جایی نباشند بله! نظر شما درست است و هیچی نیستند.
یعنی چی وصلند؟ یعنی مثلا موسوی خوئینی ها اینها را میشناسد؟
رابطه به صورت سلسله مراتب است. اینها نمایندگی حزب مشارکت بودند. آن را هم نخواهیم بگوییم همانطور که انقلابیون وصل به ولایت و رهبری هستند اینها هم از آنها خط میگیرند.
شما یک نمونه از کارهایی که این گروه توانسته اند انجام دهند را نام ببرید. یک کاری که ضربه ی سوئی در فرهنگ و سیاست محل داشته باشد؟
همین باز کردن پای ضد انقلاب در محل، تاسیس حزب مشارکت، چاپ این کتاب عهد ماندگار و توهینهایی که در این کتاب کرده اند. تا قبل از چاپ این کتاب درگیریها اینقدر نبود. حق هر کسی است که قانونا بتواند کتاب چاپ کند. اما اینهایی که پرچم انقلاب بالا میبرند آیا باید بر خلاف قانون بدون مجوز کتاب چاپ کنند؟ باید عملکرد خودشان را بنویسند نه عملکرد دیگران را. چرا سالن ولایت و کتابخانه امام صادق را به نام خودشان زده اند. اینها در زمان دولت احمدی نژاد و با پیگیریهای بچه های اصولگرا به ثمر نشسته است. مگر بچه های اصولگرا نبودند وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نهم را آوردند در محل بودجه ساخت کتابخانه را گرفتند؟
اتهاماتی را به افرادی زده اند که 30 سال است ازدنیا رفته اند. گفته اند میخواهیم آیندگان بدانند ما چه کرده ایم. میخواهند مردم چه تصوری نسبت به این افراد داشته باشند؟ بله بچه حزب اللهی ها نمیگذارند تاریخ را تحریف کنید.
هدف اینها از چاپ این کتاب بزرگ کردن افرادی است تا مردمی که بعدها این کتاب را میخوانند بگویند اینها خیلی بزرگ بوده اند باید به جای نخ طناب به این پنجره بست. اگر این کتاب چاپ نشده بود روال کار عادی بود. حالا هم میگویند فرضا ما با چاپ کتاب فساد کرده ایم چرا شما اشاعه فساد میکنید؟ اصل چاپ کتاب اشاعه و ترویج فساد است غیرقانونی فشار بیاورید چاپ کنید بعد هم تا 12 شب در خانه ها پخش کنید؟
خودشان میگویند 50 تا چاپ کرده ایم.
بنده از تعدادش اطلاع ندارم اما فقط 50 تا پیش بچه های ماست! قرار هم بوده یک شبی در ماه رمضان در یک مراسمی پخش کنند.
آیا این جزوه جوابیه با عنوان "عهد ماندگار یا ظلم مانگار" را شما چاپ کرده اید؟
نه خیر این را از بیرون محل انجام داده اند. شاید از بچه های ما هم مشورت هایی گرفته باشند.
چرا بدون نام منتشر کرده اند؟
نمیدانم. اما منظور اینها این است که کتاب را بخوانید این جزوه را هم نگاه کنید و خودتان قضاوت کنید.
چرا در راهپیماییها که در محل حرکت میکنند روبروی علمیه و فاطمیه شعار مرگ بر منافق می دهند؟
این یک حرکت خودجوش است و با راهنمایی و هدایت کسی نیست. در ضمن مرگ بر منافق که در مه تکبیرها هست.
کارشان درست است؟
چون همه نمیگویند نه! درست نیست.
برای هر کدام از کلمات یک جمله بفرمایید:
ولایت فقیه: فانوسی در تاریکی و واجب تر از نان شب
احمدی نژاد: دستش را از دامان ولی فقیه کوتاه کرد. البته از اول این طور نبود.
مشایی: آنقدر پیچیده است که احمدی نژاد را پیچاند
هاشمی رفسنجانی: نابود بچه هایش شد. صاحب کری های بزرگتر از خر.
انتخابات شوراهای چهارم: حسین رحیمی نامزد شده خدا وکیلی کمکش کنید
حسین رحیمی: نیرویی که امتحان خودش را پس داده و لیاقتش شهر و مجلس است.
مسجد امام: پایگاه نیروهای ولایتی
حاج آقاجلال: سید صاف و صادق و بی غش و غل
حاج آقا امجد: نیروی صاف و صادق و ولایتی
مسجد گلزار: از طریق گلزار شهدا تقویت می شود
موسسه حجت: کمابیش فعالیت کرده اند اشتباهات هم داشته اند
حاج آقا مولوی: نظر ندارم
بسیج رسول اکرم(ص): شهدای ارزشمندی تقدیم انقلاب کرده و بیش از این باید برایش وقت گذاشت.
شهید سید حسین موسوی: سردار شهید واقعا دلسوز و پیرو خط امام
شهید عمادی: مثل شهید موسوی به اضافه مرید و دلسوز مقام معظم رهبری
سید ابولفضل موسوی: سید فعال و دلسوز که شهادت حقش بود
سید محمد موسوی: پسر همان پدر و آنقدر خوبتر شود که شهادت نصیبش شود
علمیه: باید کارآیی اش بیش ازاین باشد.
فوتبال: خوبه فقط ای کاش به ورزشهای دیگر هم در کنارش بها میدادند
ورزشگاه: خوب دارد پیش میرود اگر مخالفین بگذارند
کتابخانه: خوب دارد پیش میرود اگر مخالفین بگذارند
مگه مخالفین چی کار می کنند؟
مثلا تابلو ورزشگاه را میبینند به نام شهدای محل است میدانند هم ثبت شده است ولی میروند در هفته نامه فرصت میزنند ورزشگاه شهید مجیری. ما را متهم می کنند که چرا نام ورزشگاه را عوض کرده اید؟ تمرکز ما که باید روی ساخت ورزشگاه باشد را به هم میزنند مردم را هم جلو ما قرار میدهند. در صورتی که وقتی ورثه حاج فتح الله مجیری زمین را دادند حق و حقوق خودشان را گرفتند. البته باید از آنها تشکر کرد که از این زمین با این وسعت به خاطر جوانان محل چشم پوشی کردند. همان موقع ورثه درخواست کردند که زمین به نام شهید مجیری شود. بزرگ آن طرف گفت: نه! اگر اینجا را هدیه کرده بودید یا کمتر گرفته بودید یا حداقل سهم شهید خودتان را بخشیده بودید یک جایی از این ورزشگاه را به نام شهید شما میکردیم ولی حالا به نام شهدای محل میگذاریم که شهید شما هم سهم داشته باشد.
دو سه سال گذشته به ما گفته شد که یک جایی از این ورزشگاه را به نام شهید مجیری بزنید ما گفتیم اگر خانواده شهید مجیری یک نمکی روی آش ما بریزند که ما هم حرف برای مردم داشته باشیم چشم! قانع می شدند و میرفتند اما میدیدیم از یک جایی دارند فشار می آورند.
برای نام سالن ولایت هم خیلی به ما حرف زدند و مسخره کردند اما ما تحمل کردیم و سکوت کردیم. ما می توانستیم از کسی که این مطلب را در فرصت زده بود شکایت کنیم اما چون به خود من نزدیک بود صرف نظر کردیم.
در پایان هم این را بگویم که اگر کسی بخواهد سالم کار کند و مریض نباشد باید در این جلسه بیاید و انتقادات را بشنود و معایب کار خودش را برطرف کند. خود من هم از مباحث و سوالات شما استفاده کردم و فهمیدم معایب کار ما از نظر شما چیست.
با بیان تشکر از حضار و آقای عابدی ساعت ده دقیقه بامداد جلسه خاتمه یافت.