روحانیت در صحنه
به این عکس که از روحانیون فعال و در صحنه محل گرفته شده یه نگاه انداختم و به این فکر فرو رفتم که روحانیت معظم در ظاهر همیشه به عنوان پیش قدم مردم و طلایهدار در صحنه هستند و حق هم همین است و در طول تاریخ تشیع همواره روحانیت منشأ برکات زیادی برای جامعه بوده است، ولی آیا در حال حاضر و در واقعیت هم روحانیت به عنوان پیشقراولان این مردم و محل به شمار میآیند؟! آیا اکنون روحانیون در بین مردم هم از چنین جایگاهی برخوردار هستند؟
من اگه بخوام قضاوت کنم، اینجور جواب میدم که:
ما توی محلمون حدود 10 تا مسجد داریم که باید همه اونها را ارزیابی کرد و به یه نتیجهای رسید:
یه مسجد داریم که روحانی اون را فقط موقع اذان ظهر و اذان مغرب با موتور از دم خونه میبرندشون تا مسجد و بلافاصله بعد از نماز هم بر میگردند به منزل(نا گفته نماند که برگشتنی را موتور در کار نیست و حاج آقا حدود 3 دقیقه پیادهروی دارند تا برسند منزل) و دیگر هیچ...
یه روحانی داریم که خودش را بیشتر سرگرم تجارت ثبت عقد و ازدواج کرده و واسه تعیین نرخ انعام منشی دفترش چونه میزنه، که منشی ناراحت نشه و دفتر تجارت ثبت عقد و طلاق معطل بمونه. حالا این روحانی کجا و حرکتهای اجتماعی مردم کجا؟! چه رسد به این که بخواهد مدیریت هم بکنه!!!
یا اون یکی که بیشتر سرگرم ترسیم ماه و ستاره و نردبونه برای اونا که مغازشون را دزد زده و یا میخواهند نزنه یا بچهشون شبها خواب نداره یا میخواند چشم زخم نخورند و یا...
یه روحانی داریم که اگه کسی خواست ایشون را ببینه فقط باید در موقع اذان، اون هم از فاصله خونه تا مسجد(حدود یک دقیقه) توی کوچهای که نه هیچ مغازهای داره و و نه رهگذری، ایشون را به انتظار بشینه، البته ایشون در مدرسه علمیه(همان پاتوق قلیان بعضیها) هم برخی اوقات با بعضی از دوستان طلبه خودشون که فکر کنم حداکثر دو نفر هستند هم گفتگوهایی دارند.
یا اون روحانی که زندگی خودش بیرون از اجتماع و محله و ایشون را هم فقط موقع اذان مغرب با یه تاکسی دربست از اصفهان میآوردند و بعد از نماز هم که همیشه تاکسی دم درب منتظرند که حاج آقا را ببرند منزل. خب معلومه که اصلاً تو باغ نیست مگه اینکه اطرافیان ایشون را از اتفاقات و ماجراها با خبر کنند که شنیدن کی بود مانند دیدن! (آوردن و بردن همین حاج آقا هم گاهی وقتها به خاطر ترافیک و قس علی هذا حدود 30 دقیقه تأخیر را هم داشته که اگه بخواهی روی اتلاف وقت تمام نمازگزاران (میانگین300نفر) حساب کنی حدود 100 الی 150 نفر ساعت وقت تلف میشه تا روحانی مسجد تشریف بیاورند که در این فاصله بیشتر مردم به گفتگوهای صد من یه غاز سپری میکنند و مجری مسجد هم همیشه جهت افزایش روحیه نمازگزاران ثواب نشستن در مسجد را متذکر میشوند.)
یا اون روحانی که نماز خواندن و املاک و تجارت موزاییک و باغستانشان اینجاست ولی خود حضرتشان، محل را جایی برای زندگی کردن نیافتند و منزل به دیار بالا شهر بردند. والبته که حرکتهایی را برای ایجاد تشکلهای اجتماعی و پایگاههای مردمی در محل شروع کردند و دفتر حزبی را نیز در محل تأسیس نمودند که از قضا تو زرد و ضد نظام از آب در اومد و مجبور به پایین کشیدن کرکره حزب منحله مشارکت در شهر شدند (البته رسماً دفتر حزب مشارکت تعطیل شد ولی حرکت همچنان باقیست...!) و در این فاصله پیشوند و پسوندی هم برای خود انتخاب کردند تا از سایر روحانیون متفاوت باشه(تفاوت را احساس کنید).
حالا یه روحانی بومی، جوان و فعال هم به صورت اتفاقی و ناخواسته، پیش نماز یکی از مساجد محل شدند که این هم برای ما حاصلی نداشت؛ نماز خواندن برای محل ما و حرکتهای اجتماعی برای بیرون از محل! اگه هم توی محل و دربین مردم دیده بشه که بدون لباس روحانیت هستند.
و متاسفانه این ایرادات به توان 2 در حال سرایت به برخی از طلبههای جوان نیز هست. که این شاید به سیستم تشکیلاتی علوم حوزوی نیز مرتبط باشه.
با این حسابِ سرانگشتی میشه فهمید که این روحانیت هنوز از صدقه سر فعالیتهای گذشته خود در بین مردم جایگاه دارند و إلّا حرکت قابل توجه از جانب قاطبه روحانیت که در حفظ این جایگاه خطیر مؤثر باشد، دیده نمیشود!
به نظر اگه روحانیون محل بخواهند مثل گذشته در بین مردم به عنوان رهبر و مدیر اجتماع مطرح باشند، باید خودشون آستین بالا زده و جدای از درس و علوم حدیث و کلام و فلسفه و قس علی هذا... که صد البته لازمه، به فنون زندگی در بین مردم نیز تسلط یابند. یعنی اینکه یه روحانی باید:
خودش به عنوان الگویی برای زندگی اجتماعی مردم باشه، توی شادیها و عزاداریهای مردم شرکت کنه، و خلاصه اینکه در فعالیتهای اجتماعی و مردمی حضوری پررنگ داشته باشه نه اینکه فقط موقع نماز از منزل تشریف بیاره مسجد و از مسجد هم به منزل و در آخر هم از مردم انتظار حفظ حرمت و جایگاه لباس روحانیت را داشته باشه که این حفظ حرمت و جایگاه لباس به خاطر قداست آن بر همگان لازم است و بدیهی است که روحانیت باید در این راستا تلاش بیشتری به ثمر رسانند.
البته بیانصافی نکنیم و در محل ما روحانیونی وجود دارند که واقعاً فعال بوده و کارهای زیادی در حوزههای مختلف اعم از قرآنی، فرهنگی، اجتماعی، نویسندگی و ... انجام دادهاند که خداوند متعال بر توفیقاتشان بیفزاید. نوشتار ما آن دسته از روحانیونی را هدف گرفته است که در ظاهر و به دیدهی ما چندان به وظیفه خطیر روحانیت پایبند نیستند , و البته تعداد معدودی نسبت به سایر روحانیون محل می باشند که امیدواریم این ذهنیت ما اشتباه باشد.
لازم به ذکر است که ما همچنان روحانیت معظّم را طلایهدار دانسته، خود را بینیاز از حوزه و حوزوی نمیدانیم و پشت سرحضرات روحانی به اعتلای فرهنگ ناب اسلامی ایرانی میاندیشیم و معتقدیم که بدون کمک و هدایتهای روحانیت نمیتوان به این هدف نائل شد و در عین اینکه قدردان خدمات شایان توجه روحانیون بوده از کاستیهای آنها چشمپوشی نکرده و موارد لازم را تذکر میدهیم.
در پایان از خداوند متعال برای تمامی روحانیون بهویژه روحانیت مخلص و فعال توفیقات روزافزون خواستاریم.
آیا کسی که این مطالب را نوشته یه کلمه هم درس حوزه به گوشش رسیده که در مورد روحانیت حرف میزنه. اگه این شهر هنوز هم مذهبی مونده به خاطر روحانیتی هست که بی ریا و بدون فدرت طلبی و دنیا زدگی در گوشه و کنار شهر زندگی میکنند یا دار فانی را وداع گفتند.